جدول جو
جدول جو

معنی نخ تابی - جستجوی لغت در جدول جو

نخ تابی
(نَ)
عمل نخ تاب. نخ ریسی
لغت نامه دهخدا
نخ تابی
عمل وشغل نخ تاب نخ ریس
تصویری از نخ تابی
تصویر نخ تابی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی تابی
تصویر بی تابی
بی قراری، بی آرامی
فرهنگ فارسی عمید
(شِ)
آهستگی. شکیبائی. صبوری. (ناظم الاطباء). شتاب نکردن. عمل ناشتاب. رجوع به ناشتاب شود
لغت نامه دهخدا
(نَ)
عمل نخ باف. رجوع به نخ باف شود
لغت نامه دهخدا
(دَ شِ)
نخ تابنده. که نخ تابد. نخ ریس. نخ باف
لغت نامه دهخدا
(کَ)
بدرفتاری. پیچیدگی. سوء سلوک. (یادداشت مؤلف).
- کج تابی کردن با کسی، بدرفتاری کردن با وی. سوء سلوک داشتن با او
لغت نامه دهخدا
بی صبری و ناشکیبایی و ناتوانی و درماندگی، (ناظم الاطباء)، بی قراری، بی طاقتی، (فرهنگ فارسی معین)، بیهوده و ناحق، (ناظم الاطباء)، بیهوده، (فرهنگ فارسی معین) :
سوار هنرمند چابک رکاب
که برآتش انگشت زد بی حساب،
نظامی،
، ناصحیح و ناراست، (ناظم الاطباء)، ناصحیح و نادرست، (فرهنگ فارسی معین) :
من آن نیم که پذیرم نصیحت عقلا
پدر بگوی که من بی حساب فرزندم،
سعدی،
، کنایه از ظلم و بیداد، (آنندراج) :
تا چند بی حساب به اهل نظر کنی
اینک رسید نوبت روز حساب خط،
صائب (از آنندراج)،
شاهی که بر رعیت خود بی حساب کرد
سیلاب گشت و خانه خود راخراب کرد،
مخلص کاشی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
تصویری از نخ بافی
تصویر نخ بافی
عمل وشغل نخ باف نخ ریسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مو تابی
تصویر مو تابی
عمل و شغل مو تاب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کج تابی
تصویر کج تابی
بد تا کردن بد رفتاری کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی تابی
تصویر بی تابی
بیقراری بیطاقتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نخ تاب
تصویر نخ تاب
آنکه نخ تابدنخ ریس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کج تابی
تصویر کج تابی
بدرفتاری کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نخ تاب
تصویر نخ تاب
((نَ))
نخ ریس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بی تابی
تصویر بی تابی
بی حوصلگی، بی قراری، بی صبری
فرهنگ واژه فارسی سره
بی قراری، جزع، زاری، فزع، ناآرامی، ناشکیبایی، ناشکیبی
متضاد: آرامش، قرار
فرهنگ واژه مترادف متضاد
شوخی، از سر شوخی، عشق بازی
فرهنگ گویش مازندرانی